داستان هائي از مصائب و كرامات حضرت رقيه عليهاالسلام
مشخصات كتاب
نويسنده : عباس عزيزي
ناشر : كتابخانه معارف اسلامي
سفيد شدن موى و خم شدن كمر زينب (س )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
دل كندن از خرابه شام و رقيه براى زنان و كودكان ، خصوصا حضرت زينب (س ) بسيار مشكل بود. مگر مى شود نو گل بوستان ابى عبدالله (ع ) و بلبل شاخسار ولايت را تنها گذاشت و رفت .
گوييا كه از شام بيرون روند، مگر نام ((رقيه )) از ياد مى رود. نسيم باد، در هر كجا بوى رقيه را بر كاروان مى افشاند و زينب در هر مكان ، يادمان رقيه را فرياد مى كند. آن گاه كه باران اشك زينب ، خاك قبر حسين (ع ) را مى شويد، ياد رقيه ، دل عمه اش را آتش مى زند و مى گويد: برادر جان ! همه كودكانى را كه به من سپرده بودى ، به همراه خود آوردم ، مگر ((رقيه ات )) كه او را در شهر شام ؛ با دل غمبار به خاك سپردم .!(176)
و آن زمان كه پيام آور عاشورا پا به شهر پيامبر مى گذارد، از حكايت هاى كربلا و كوفه و شام ، سخن مى راند در جمع زنان ، ياد دختر كوچك برادر را پاس مى دارد و علت موى سفيد و خم شدن كمرش را مصيبت رقيه مى داند.(177)
از غم آن مه لقا قدم خميد
در عزايش گشته موهايم سفيد
زين مصيبت شيشه صبرم شكست
قلب محزونم از اين ماتم برفت . گويا همان محبت ، زينب (س ) را باز به شام آورد ديگر بار اشك شور در كنار قبر رقيه ريخت به ياد دوران اسارت و زمان شهادت دختر برادر، قطرات باران چشم بر